یاوران مهدی(عج)

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ناشکری ممنوع

22 تیر 1399 توسط آمنه نعامي

روزها میگذشتند و زندگی تکراری می شد از بس که در خانه با دخترم سرو کله میزدم خسته شدم همش بالا و پایین میپرید اعصابم رو داغون کرده بود … شبها تا نیمه های شب بیدار می ماند و هر چند دقیقه مرا برای بهانه ای بیدار میکرد … در آرزوی یک خواب عمیق بودم که تمام خستگی ام رو جبران کند، ناشکری میکردم و با دخترم بداخلاق شدم که نمیذاری استراحت کنم … خسته شدم .. اما بچه بود و نمیفهمید … تا اینکه یک شب سخت بیمار شد … از جایش نمیتوانست بلند شود همش خواب بود .. خانه سوت و کور شده بود دیگر نه تلویزیون تا نصفه شب روشن بود نه مرا بیدار میکرد اما خواب به چشمانم نمیرفت تا به خواب عمیق برم  تمام سه شب بالای سرش گریه کردم و از خدا خواستم ناشکری م رو ببخشد.. قول دادم دیگر ناشکری نکنم خداوند بزرگواری کرد و مرا بخشید خانه جان دیگری گرفت … خدایا شکرت …خدایا عزیزانم رو حفظ کن   

 نظر دهید »

آشنایی با فرهنگ عرب خوزستان در عید فطر

16 تیر 1395 توسط آمنه نعامي

مردم عرب خوزستان صدها سال است که عید فطر را به گونه ای خاص گرامی می دارند به طوری که پنج روز آخر ماه رمضان بازارها شبانه روز باز هستند ومردم تا دم دم های صبح به خرید شیرینی وتنقلات و لباس عید می پردازند .. به خانه تکانی می پردازند و روز عید فطر بعد از اقامه ی نماز عید و پرداخت فطریه سفره ی عید پهن میکنند که در آن انواع شیرینی و تنقلات قرار می دهند چای و قهوه شان به پاست وبه دید وبازدید همدیگر می روند وتا دو سه هفته به دید و بازدید ادامه می دهند

 نظر دهید »

دل شکسته

01 خرداد 1395 توسط آمنه نعامي

ما دل زغمت شکسته داریم ای دوست

از غیر تو دیده بسته داریم ای دوست

گفتی که به دل شکستگان نزدیکی

ما نیز دلی شکسته داریم ای دوست

                اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

فرق انتظار ما با انتظار واقعی

30 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

همه می گوییم ما منتظر آقاییم .. چقدرگروه های فرهنگی و واتساپ و تلگرام و… تشکیل دادیم به اسم منتظران .. که ما منتظریم اما معمولا وقتی که منتظر کسی هستیم که ازجایی برگردد  همه چیز را  طبق آنچه میل آن شخص است محیا می کنیم ..هرچند دقیقه بیرون می رویم و با خود می گوییم که چرادیر کرد … چرا تا حالا نیامدند نکنه براش اتفاقی افتاده … نکنه ناراحته که پیشم نیامد …خلاصه تا زمانی که از طرف خبر نگیریم که کی بالاخره برمیگردد آرام وقرار نداریم.

اما برای امامی که صدها سال از ما غایب است  هیچ تا حالا دلواپس ونگران شدیم که چرا نیامد ؟چرا دیر کرد ؟ آیا آن قدر سمج شدیم تا خبری از ایشان بگیریم؟؟؟ آیا ما که ادعا می کنیم امام خود را از جان  ومال  و فرزندانمان بیشتر دوست داریم به اندازه ی لحظه ای که منتظر برگشتن بچه مان از مدرسه هستیم وچند دقیقه دیر کرد نگران شدیم ؟؟؟ نمی دانم لحظه ای که ما گناهی می کنیم و آقا شب تا صبح به گریه و استغفار برای ما می نشیند چقدر برای ما نگران است  که این گونه بی تابی می کند؟؟؟؟ بخدا گاهی اوقات از آقا شرمنده می شوم که اسم منتظر را روی خود گذاشتم ولی اصلا شبیه منتظران واقعی نیستم…. فقط می توانم بگویم شرمنده ام آقای مهربونم …دعا کن توفیق انتظار واقعی را پیدا کنم و همیشه بی قرارت باشم…

 

 نظر دهید »

فرق انتظار ما با انتظار واقعی

30 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

همه می گوییم ما منتظر آقاییم .. چقدرگروه های فرهنگی و واتساپ و تلگرام و… تشکیل دادیم به اسم منتظران .. که ما منتظریم اما معمولا وقتی که منتظر کسی هستیم که ازجایی برگردد  همه چیز را  طبق آنچه میل آن شخص است محیا می کنیم ..هرچند دقیقه بیرون می رویم و با خود می گوییم که چرادیر کرد … چرا تا حالا نیامدند نکنه براش اتفاقی افتاده … نکنه ناراحته که پیشم نیامد …خلاصه تا زمانی که از طرف خبر نگیریم که کی بالاخره برمیگردد آرام وقرار نداریم.

اما برای امامی که صدها سال از ما غایب است  هیچ تا حالا دلواپس ونگران شدیم که چرا نیامد ؟چرا دیر کرد ؟ آیا آن قدر سمج شدیم تا خبری از ایشان بگیریم؟؟؟ آیا ما که ادعا می کنیم امام خود را از جان  ومال  و فرزندانمان بیشتر دوست داریم به اندازه ی لحظه ای که منتظر برگشتن بچه مان از مدرسه هستیم وچند دقیقه دیر کرد نگران شدیم ؟؟؟ نمی دانم لحظه ای که ما گناهی می کنیم و آقا شب تا صبح به گریه و استغفار برای ما می نشیند چقدر برای ما نگران است  که این گونه بی تابی می کند؟؟؟؟ بخدا گاهی اوقات از آقا شرمنده می شوم که اسم منتظر را روی خود گذاشتم ولی اصلا شبیه منتظران واقعی نیستم…. فقط می توانم بگویم شرمنده ام آقای مهربونم …دعا کن توفیق انتظار واقعی را پیدا کنم و همیشه بی قرارت باشم…

 

 نظر دهید »

چرایی غیبت

26 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

 

قال مولانا الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) :إِنّی لاَمانٌ لاِهْلِ الاْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاِهْلِ السَّماءِ. (كمال الدین، ج2، ص485، ح10 ; الغیبة، شیخ طوسى، ص292، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284 ; إعلام الورى، ج2، ص272 ; كشف الغمة، ج3، ص340 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1115 ; بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10)
همانا، من، امان و مایه ایمنى براى اهل زمینم; همان گونه كه ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند.

از آنجایی که حکت خداوند براین قرار است که خداوند مردم را به سوی راه صحیح هدایت فرماید  هیچ گاه زمین خود را خالی از حجت باقی نمیگذارد اگر چنین اتفاقی بیفتد بی شک در حکمت خداوند نقض غرض اتفاق می افتد . لذا خداوند همواره برای هدایت بشر پیامبرانی را فرستاد و همین که خداوند آخرین پیامبر را فرستاد ؛ به ایشان وحی کرد که جانشین خویش را تعیین کند ، اگر خداوند فقط می خواست امام علی علیه السلام را به عنوان خلیفه تعیین کند ومردم روزگار پس از امام علی را  رها کند باز هم نقض غرض اتفاق می افتد زیرا بی شک مردمی که فاصله ی زیادتری با زمان پیامبر (ص) را دارند به حجت خداوند بیشتر نیاز دارند تا مردمی که فاصله کمتری دارند ؛ مردمان عصر رسول الله (ص) بهرحال کم وبیش پیامبر را  دیده اند و پاسخ سوالات خویش را یافته انداما مردمی که در زمان دورتری زندگی کنند سوالات بیشتری دارند .لذا امامان یکی پس از دیگری برای هدایت مردم آمدند اما از سوی حاکمان غاصب و خون خوار شهید شدند و خداوند آخرین حجت خویش را از نظر ها غایب کرد تا آخرین راهنما را از شر  دشمنان رها سازد لذا همواره ناشناس زندگی می کنند تا زمانی که وعده ی خداوند سر برسد و دنیا را پر از عدل و داد کند، اما با وجو ناشناس بودنشان  همواره امان اهل الارض است تا جایی که اگر استغاثه های ایشان برای آمرزش بندگان خداوند به درگاه احدیت  نبود هر آینه عذاب سهمگینی نازل می شد. لذا ایشان امان برای ماهستند خدایا کاری کن یاورش باشیم نه بار بر دوشش ………..

 نظر دهید »

زندگی امام سجاد علیه السلام

23 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

اسم مبارك آن بزرگوار علي است و مشهورترين القاب آن حضرت زين العابدين و سجّاد است و مشهورترين كنية او ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت سال است زيرا پانزدهم جمادي الاول سال سي و هشت از هجرت به دنيا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت اميرالمؤمنين (ع) است و تقريباً بيست و سه سال به پدر بزرگوار زندگي كرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سي و چهار سال است.

حضرت سجّاد (ع) پدري چون حسين دارد و مادرش دختر يزدگرد پادشاه ايران است كه دست عنايت حق بطور خارق العاده اين دختر را به امام حسين مي رساند. شرافت اين زن آن است كه مادر نه نفر از ائمة طاهرين مي شود و چنانچه حسين (ع) اب الائمه است. اين زن نيز ام الائمه است. و اما از نظر فضايل انساني: امام سجّاد (ع) گرچه با اهل بيت عليهم السلام وجه اشتراك در همة فضايل دارند و هيچ فرقي ميان آنان از نظر صفات و فضايل انساني نيست، اما از نظر گفتار و كردار شباهت تامّي به جدشان اميرالمؤمنين عليه السلام دارد.

ايمان امام سجاد (ع)

اميرالمؤمنين (ع) در دعاي صباح مي گويد:
يا من دل علي ذاته بذاته. «اي كسي كه برهان وجود خود هستي.»

حضرت سجّاد نيز در دعاي ابوحمزة ثمالي مي گويد:
بك عرفتك وانت دللتني عليك وعويني اليك ولولا انت لم أدرما انت. «تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودي مرا بر خودت و دعوت نمودي به خودت و اگر نبودي، ترا نمي شناختم.»

اين گونه كمات منتهاي ايمان را مي رساند و اين همان ايمان شهودي است كه اميرالمؤمنين مي فرمايد:
لو كشفت لي الغطاء ما ازددت يقينا. «اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را بر اين چشم ظاهري ديد و مي ديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمي شد.».

علم امام سجّاد (ع)

اگر اميرالمؤمنين عليه السلام مي گويد: «از من بپرسيد هرچه مي خواهيد كه به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت مي دانم، حضرت سجاد نيز مي گويد: «اگر نمي ترسيدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقايع را تا روز قيامت مي گفتم.»

تقواي امام سجاد (ع)

اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود:
والله لو اعطيت الاقاليم السبعة وما تحت افلا كها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من دهند كه به مورچه اي ظلم كنم و بيجهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، نمي كنم.»

حضرت سجّاد نيز مي فرمود:

تعصي الاله وانت تظهر حبّه هذا لعمري في الفعال بديع

لو كنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن يحب مطيع

«خداوند را معصيت مي كني و ادعا مي كني كه او را دوست داري. به جان من اين ادعا از عجايب امور است. اگر راستي خدا را دوست داشتي او را اطاعت مي كردي، زيرا محّب هميشه مطيع محبوب است.»

در اين اشعار نيز امام سجاد مي گويد محال است كه خداوند را معصيت كنم، زيرا او را دوست دارم.

عبادت امام سجاد (ع)

دربارة اميرالمؤمنين گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات براي فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت مي كرد. حضرت سجّاد نيز چنين بود چه بسيار باغها و قنوات كه به دست ايشان براي ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجدة او به حدي بود كه به زين العابدين و سجّاد ملقّب شد.

از رسول اكرم روايت شده كه روز قيامت خطاب مي شود: «كجا است زين العابدين؟» و مي بينم كه فرزندم علي بن الحسين جواب مي دهد و مي آيد. از امام باقر روايت شده كه: «پدرم را مي ديدم كه از كثرت عبادت پاهاي او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه هاي او مجروح، و محل سجدة او پينه بسته بود.»

سخاوت، فتوت و رأفت امام سجّاد (ع)

در تاريخ است يكي از كارهاي اميرالمؤمنين (ع) اداره كردن فقرا بطور مخفيانه بوده است. اميرالمؤمنين شبها خوراك، پوشاك و هيزم به خانة بينوايان مي برد، و آن بينوايان حتي نمي دانستند كه چه كسي آنها را اداره مي كند. همچنين ميان مورخين مشهور است كه امام سجاد (ع) چنين بوده است.

راوي مي گويد: در محضر امام صادق (ع) بوديم كه از مناقب اميرالمؤمنين (ع) صحبت شد و گفته شد هيچ كس قدرت عمل اميرالمؤمنين را ندارد و شباهت هيچ كس به اميرالمؤمنين، بيشتر از علي بن الحسين نبوده است كه صد خانواده را اداره مي كرد. شبها گاهي هزار ركعت نماز مي خواند.»

از طريق اهل تسنن روايت شده است كه چون حضرت سجاد شهيد گشت روشن شد كه آن حضرت صد خانواده را بطور مخفي اداره مي كرده است.

زهد امام سجّاد (ع)

چنانچه اميرالمؤمنين (ع) زاهد به تمام معني بوده است و دلبستگي به مالي و به كسي جز به خداي متعال نداشته است. همچنين بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش مي فرمود:
اصحابي، اخواني، عليكم بدار الآخرة ولا اوصيكم بدار الدنيا فانكم عليها وبها متمسكون اما بلغكم ان عيسي عليه السلام قال للحواريين. الدنيا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من يبني علي موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنيا ولا تتخذوها قراراً.
«اي ياران من، برادران من، مواظب خانة آخرت باشيد من سفارش دنيا را به شما نمي كنم زيرا شما بر آن حريص هستيد و به آن چنگ زده ايد. آيا نشنيده ايد كه حضرت عيسي به حواريون مي گفت: دنيا پل است، از روي آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد! چه كسي روي موج آب خانه مي سازد؟ موج دريا اين دنيا است، به آن دلبستگي نداشته باشيد.»

شجاعت اميرالمؤمنين (ع)

شجاعت اميرالمؤمنين (ع) زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد (ع) را در مجلس ابن زياد و در مجلس يزيد و مخصوصاً خطبة آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگيريم شجاعت اين بزرگوار نيز بر ما روشن مي شود.

اميرالمؤمنين شجاعت خود را در ميدان براي افرادي مثل عمروبن عبدود و مرحب خيبري به كار مي برد و فرزند گرامي او امام سجّاد، شجاعت را در مجلس ابن زياد و مجلس يزيد و روي منبر در مسجد شام به كار برده است.

سياست امام سجّاد (ع)

اميرالمؤمنين به اقرار همة مورخين از سنّي و شيعه پاسدار اسلام بود و رأي و تدبير او فوق العاده مفيد بود، چنانكه عمر بيشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علي لهك عمر، يعني: «اگر علي نبود عمر هلاك شده بود.»

امام سجاد عليه السلام در مدت سي و پنج سال پاسدار شيعه بود. مورخين معتقدند كه تدبير امام سجّاد، مدينه را و بسياري از شيعيان را از دست كساني چون يزيد و عبدالملك مروان نجات داد.

حلم امام سجاد (ع)

دربارة اميرالمؤمنين گفتاري نقل شده و ايشان فرمودند: «برآدم بيخردي گذشتم كه به من بد مي گفت. از او صرف نظر كردم گويي كه او حرفي نزده است.»
دربارة امام سجاد نيز گفتاري نقل شده است و ايشان فرمودند:
«بر كسي گذشتم كه به من بد مي گفت. بدو گفتم كه اگر راست مي گويي خداوند متعال مرا رحمت كند، و اگر دروغ مي گويي خدا تو را بيامرزد!»

تواضع امام سجاد (ع)

آن حضرت با فقرا مي نشست، با آنان غذا مي خورد، از آنان دلجويي مي كرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، براي آنان كار مي كرد و از آنان پذيرايي مي نمود، و دربارة آنان به ديگران سفارش مي كرد.

تاريخ نويسان اقرار دارند كه امام سجاد (ع)، دوست داشت فقيران، يتيمان و بينوايان سر سفره اش باشند و با آنها بنشيند، غذا براي آنها آماده كند و حتي غذا در دهن آنان بگذارد.

فصاحت و بلاغت امام سجّاد (ع)

فصاحت به معني خوب سخن گفتن، مجاز، كنايه، لطايف و مثالها را به كار بردن است. و بلاغت سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول كلام بي فايده پرهيز داشتن است. فصاحت و بلاغت اميرالمؤمنين مورد اقرار همه است آنچنانكه دربارة نهج البلاغه گفته شده:

دون كلام الخالق وفوق كلام المخلوق.

«پايين تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.»

امام سجّاد صحيفة كامله سجاديه را به جهان عرضه داشت. صحيفه اي كه چون آن نيامده و نخواهد آمد. صحيفه اي كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعيات اسلام، حقانيت شيعه، حقانيت اهل بيت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامي را آموزش مي دهد. صحيفه اي كه محققين اسم آن را اخت القرآن، انجيل اهل بيت، زبور آل محمد نهاده اند. صحيفه اي كه ابلهي با فصاحت ادعا كرد كه مي تواند چون آن بياورد چون قلم به دست گرفت و نتوانست، دق كرد و مرد.

جهاد امام سجاد (ع)

اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركين نجات دهد. ولي فرزندش امام سجّاد گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين (ع) درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زينب كبري انجام گرفت.

تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان مي دهد.

عفو و جوانمردي امام سجّاد (ع)

اگر تاريخ دربارة اميرالمؤمنين (ع) مي گويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامي كه ظرف شيري را براي حضرت مي آوردند نيمي را مي خورد و نيم ديگر را براي او مي فرستاد، و دربارة او وصيّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختي ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداري داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواري نجات يابد.

آن فرماندار معزول مي گفت از علي بن الحسين و يارانش ترس دارم زيرا به آنها ظلم بسيار كردم.

ابهت و شخصيت امام سجّاد (ع)

دربارة اميرالمؤمنين (ع) گفته شده كه بسيار متواضع بود، ولي بزرگي شخصيّت آن بزرگوار ميان همه محفوظ بود. همچنين است فرزند عزيزش امام سجاد (ع).

در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه اي براي او فرشي انداخته و نشسته بود كه امام سجّاد وارد طواف شد و وقتي به حجر الاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. يكي از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمي دانم. فرزدق آنجا بود، في البداهة قصيدة مفصلي دربارة امام سجاد سرود. ما چند بيت از آن قصيده را مي آوريم: تمام قصيده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:

هذا الذي تعرف البطحاء وطاته والبيت يعرفه والحل والحرم

ما قال لاقط الا في تشهده لولا التشهد كانت لانه نعم

يغضي حياء ويغضي من مهابته فما يكلم الا حين يبتسم

من معشر حبهم دين وبغضهم كفر وقربهم منجي ومقتصم

مقدم بعد ذكر الله ذكرهم في كل فرض ومختوم به الكلم

«اين مردي است كه حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را مي‌شناسند. نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده مي كند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله مي گويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آري بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو مي بندد براي آنكه حيا دارد، و ديگران چشم فرو مي بندد به جهت ابهتي كه او دارد. و سخن با او نمي گويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حب آنها دين است و بغض آنها كفر است و قرب و نزديكي به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها ياد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چيزي است بعد از اسم خداي متعال. و نمازها به اسم آنان تمام مي شود ـ يعني در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته مي شود باز اسم اهل بيت است.

گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفتة جامي اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد.

زندگي امام سجاد (ع)

مي دانيم زندگي اميرالمؤمنين (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه مي فرمايد: صبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجي. يعني: «صبر نمودم در مصايب نظير كسي كه خاري در چشم و استخواني در گلو داشته باشد.» ولي زندگي امام سجّاد عليه السلام از زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و آن جناياتش پرورش پيدا كرده. معاويه را با كشتارهاي دسته جمعي شيعيان، با اشاعة سبّ اميرالمؤمنين در خطبه ها و بعد از نمازها ديده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش پشت سر نهاد. قضية حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.

يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را براي لشگريان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضية عبدالله بن زبير است ـ كه همة بني هاشم و من جمله محمد بن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسيد موفق نشد ـ شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف است كه در ميان بياباني، پنجاه هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حياة الحيوان مي گويد خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد ولي هر روز از آن براي آن بزرگوار قتلگاهي بود.

والسلام عليه يوم ولد ويوم استشهد ويوم يبعث حياً.

Copyright © 2003-2015 - AVINY.COM - All Rights Reserved

 نظر دهید »

​ خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)

21 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي


خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجري قمري، حضرت عباس (ع) پايه عرصه گيتي نهاد. مادر گراميش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربيعه بن عامر كلبي و كنيه اش (ام البنين) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه اميرالمومنين از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت.

اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.
ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع).
دوران كودكي حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثير مى‏نهاد. او از دانش و بينش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تكامل و پويايى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مى‏گيرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازين روزهايى كه الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يك. عباس گفت: يك حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت: شرم مى‏كنم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ‏ام، دو بگويم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاك و مبارك براى ايام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على(ع) با نگاه بصيرت‏ آميز خود آينده عباس را نظاره مى‏كرد، با لبختدى رضايت ‏آميز، سرشك غم از ديدگان جارى مى‏كرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مى‏پرسيد، مى‏فرمود: دستان عباس در راه يارى حسين(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز كند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پيكرش را ببوسد ، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اينرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاكدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت.
در ايام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه كه در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاويد آفريد.
مقام علمي حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) كسب فيض كردند و از مقام والاي علمي برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت (ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني، در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.
مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهيم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از ديدگاه امامان معصوم (ع) دريابيم، كافي است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه كنيم.
در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل كاروان امام حسين (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد كرد، امام حسين (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدايت، سوار مركب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سوال كن كه به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند.

در اين ماجرا دو نكته مهم وجود دارد يكي آنكه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس (ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذ بالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس (ع) را به اردوي دشمن مي فرستد.

روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس (ع) از ا سب بر روي زمين افتاد، امام حسين (ع) فرمودند:‌(الان انكسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتيباني از امام حسين (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد كردند، حضرت عباس (ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمومنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له،‌الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي.

امام زين العابدين (ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب (ع) نظر افكند و اشكش جاري شد. سپس فرمود:‌هيچ روزي بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعد از آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفر بن ابي طالب كشته شد سپس امام زين العابدين (ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين (ع) نيست كه سي هزار تن در مقابل امام حسين (ع) ايستادند و مي پنداشتند، كه از امت اسلام هستند و هر يك از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين (ع) به نزد پروردگار مي انداخت و ايشان را موعظه مي فرمود و كار را تا آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روي ظلم وجور و دشمني به شهادت رساندند.

آنگاه امام زين العابدين (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.

منبع : سایت شهید آوینی

 نظر دهید »

رهایی از گناه و راههای آن

19 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

رهایی از فکر گناه

هرگاه فکر گناه بر کسی هجوم برد، نباید آن را انجام دهد، بلکه با پناه بردن به خدا و توکل بر او از دام شیطان رهایی یابد، امام صادق (ع) فرمود: کسی که به فکر گناه افتاد، انجام ندهد؛ زیرا چه بسا بنده‌ای در حضور خدا مرتکب گناهی می‌شود و خدای بزرگ می‌فرماید: به عزت و جلالم قسم، از این پس تو را نمی‌آمرزم.

ذکر خدا راه رهایی از گناه: کسی که از خود غافل شود، شیطان از او غافل نیست. پس انسان باید حسابگر خویش باشد و از سرمایه خود به خوبی بهره گیرد.

امام صادق (ع) می‌فرماید: شیطان توان وسوسه کردن بنده‌ای را ندارد، جز آنکه او را از یاد خدا اعراض کند و فرمانش را سبک شمرد و به نافرمانیش روی آورد و آگاهی خدا از اسرارش را فراموش کند.

نیز فرمود: هرگاه شیطان وسوسه‌ات می‌کند تا از راه حق گمراهت کند و خدا را از یادت ببرد، پس از او به خدا پناه ببر [و برخدا توکل کن]، که او به کمک حق بر باطل آید و مظلوم را یاری رساند؛ چرا که خود فرمود: شیطان بر مومنان و بر کسانی که بر خدا توکل کنند سلطه‌ای ندارد.

به فرموده امیر مومنان (ع): مطمئن‌ترین فرصت برای تهاجم شیطان، زمانی است که کسی گرفتار وسوسه گناهانی مانند عُجب و خودپسندی و خودبسندی و… شده و مدح و ثناگویی و تملق دیگران را درباره خود دوست بدارد [و از این حالت‌ها به خدا پناه نبرد].

نکته‌: یاد خدا و پناهندگی به او بهترین راهکار رهایی از دام شیطان است؛ چون هیچ زمان و زمینی خالی از حضور خدا نیست، هیچ زبانی هم نباید ساکت و خاموش از یاد خدا باشد؛ زیرا نیاز بشر دائمی است و بهترین عامل رفع نیاز، یاد خدای بی‌نیازی است که همواره در صدد رفع حاجت نیازمندان است، از این رو اگر در زمان یا مکان یا با زبانی از این فرصت استفاده نشد جز حسرت محصولی نخواهد داشت.

مصداق ذکر: امام صادق (ع) می‌فرماید: ذکر خدا، تنها گفتن «سبحان‌الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» نیست، بلکه ذکر خدا، به این است، ‌هرگاه به چیزی فرمان دهد پیروی کنی و از چیزی نهی کند ترکش کنی.

همان طور که اصل ذکر در اسلام توصیه شده است، کیفیت آن نیز بیان شده است که ذاکر باید از ذکر مأثور از شارع مقدس بهره گیرد و هرگز به دنبال ذکر اختراعی نرود، چنان که سفارش بزرگان اهل معرفت نیز همین است.

ذکر مأثور هر چند با زبان یا قلم باشد، عملی صالح است؛ ولی هرگز سید اعمال صالح نخواهد بود، بلکه ذکر قلبی -که بر همه اعضا اشراف دارد و ذاکر بودن رضای الهی، قبض و بسط، اخذ و اعطا و بطش و نشط ندارد- سیادت همه کارهای صالح حتی ذکر زبان یا قلم را عهده دار خواهد بود؛ یعنی در سیرت و روش خود انصاف و مواسات دارد و حیثیتی غیر از حیثیت دنی ندارد، پس ذکر آنها ذکر خداست.

امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که زیاد به یاد خدا باشد، خدا او را در سایه بهشتش جای دهد.

نکته: کثرت ذکر خدا، دشمن او را دفع و منع می‌کند؛ زیرا ابلیس با همه سپاه و ستاد داخلی و خارجی خود در صدد وسوسه و نفوذ در حریم دل است که با ذکر مدام می‌توان او را رجم کرد و مانع نفوذ او شد، چنانکه از آسیب‌های او نیز رافع است؛ زیرا اگر در اثر سستی شخص، شیطان در او نفوذ کرد می‌توان اثر تلخ پدیده آمده را با کثرت ذکر رفع کرد، همچنین وسیله جذب است؛ زیرا جذب یاد خدا نسبت به بنده، مرهون یاد خدا بودن است.

بنابراین باید دائما به یاد پروردگار بود، تا از این برکات فراوان بهره ‌مند شد. اگر چنین شد، خوف الهی سراسر وجودش را فراگیرد و دلش نرم و درونش آرام شود و اشک شوقش از دیده فرو ریزد.

هر که دریاهای اشکش حاصل است/ گو بیا کو در خور این منزل است

وانکه او را دیده خون‌بار نیست/ گو برو کو را بَرِ ما کار نیست

منبع مفاتیح الحیاة

 نظر دهید »

فضیلت ماه شعبان

19 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مى‌گرفت و به ماه رمضان وصل مى‌كرد و مى‌فرمود شعبان، ماه من است هر كه یك روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب می‌شود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است كه چون ماه شعبان فرا می‌رسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مى‌نمود و مى‌فرمود اى اصحاب من مى‌دانید این چه ماهى است؟

این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مى‌فرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى كه جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى‌كنم كه از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم كه فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام كه هر كه روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت كرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را براى او واجب می‌کند.

شیخ از صفوان جمال روایت كرده كه گفت :

حضرت صادق علیه السلام به من فرمود كسانى را كه در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود: بله همانا كه رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مى‌دید به مُنادیى امر مى‌فرمود كه در مدینه ندا مى‌كرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما.

ایشان مى‌فرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه یارى كند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.

سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مى‌فرمود:

از زمانى كه شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا كرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى كه حیات دارم ان شاء الله تعالى.

سپس مى‌فرمود كه روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.منبع : سایت شهید آوینی

 نظر دهید »

هدایت از زبان قرآن

18 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

: « هدایت در قرآن به دومعنی آمده است ارائه ی طریق و ایصال به مطلوب » (ـ مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ج 17، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، چاپ 24 ، سال 1385 ، ص 185)
خداوند در قرآن می فرماید : « و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا با یاتنا یو قنون »ـ سوره ی سجده ، آیه 24
و از آنان امامان و پیشوایانی قرارددایم که به فرمان ما ( مردم ) را هدایت می کردند ؛ چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند .
هدایت در مرحله ی اول تنها به بیان شرایط پیمودن و چگونگی طی کردن این راه می پردازد ولی در مرحله ی دوم علاوه بر این ، وسایل سفیر راهم فراهم می سازد موانع را برطرف و مشکلات را حل و مسافران این راه را تا مقصد همراهی ، حمایت و حفاظت می کند . »ـ (محمد حسین طباطبایی ، المیزان ، ج 19 ، ص 482

 نظر دهید »

داستان جسد شیخ صدوق

15 اردیبهشت 1395 توسط آمنه نعامي

جنازه شیخ صدوق محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، که از اعاظم علمای اسلام و کم نظیر، و شاید در فنون خود بی نظیر باشد، و بسیاری از علماء او را بر شیخ کلینی از نقطه نظر احاطه و دقت مقدم میدارند؛ از فحول علماء و صاحب کتاب «مَن لایَحضُرُه الفَقیه » یکی از کتب اربعه شیعه و قریب به سیصد جلد کتاب دیگر است. در سنه 381 هجریه قمریه رحلت می کند و در ری مدفون میگردد.
این مرد مقداری از عمر خود را در زمان غیبت صغری گذرانیده است و به دعای امام زمان به دنیا آمده است؛ چون پدرش فرزند نداشت تقاضای فرزند کرد و حضرت امام زمان به او وعده دو پسر دادند یکی محمد که بزرگتر بود و دیگری حسین؛ و هر دوی آنها از علماء و اخیار و ابرار بودند بالاخص محمد که امتیاز داشت.

این عالِم جلیل همین ابن بابویه ای است که در جنوب طهران در راه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام مدفون است، و پس از حضرت عبدالعظیم و امامزاده حمزه، طهرانی ها در پناه او به سر میبرند. سابقاً یک بقعه مختصر و متروکی داشته است، و در زمان فتحعلی شاه قاجار که باران شدت پیدا میکند در قبر ایشان شکافی پدیدار میشود و افرادی که برای تعمیر میروند می بینند یک سردابی است و یک آدم خوابیده است و بدن سالم بتمام معنی.
خبر را به طهران می آورند و به گوش فتحعلی شاه میرسد، و او با جماعتی از علماء و اعیان حرکت میکند به سمت ابن بابویه؛ و شاه میخواهد خودش برود داخل سرداب و جنازه صدوق را ببیند بزرگان مانع میشوند و میگویند: شما نروید دیگران بروند و برای شما خبر بیاورند. فتحعلی شاه خودش وارد نمی شود، یکی پس از دیگری علماء و اعیان داخل میشوند و خبر می آورند و أخبار همه متفقاً این بود که یک آقائی خوابیده است، کفن شده بوده است ولی کفنش ریخته و بدنش عریان عریان، فقط در روی عورت او به شکل ساتری عنکبوت تار تنیده است. و روی کفنِ ریخته شده و پودر شده، یک چیزی است مثل طناب پیچیده دور بدنش و گویا از همان ریسمان هائی است که دور کفن روی بدن می پیچیده اند. این بدن بلند قامت و بسیار خوش هیکل و زیباست، محاسنش حنائی است و دست هایش حنائی است و کف پاهایش حنائی است و به ناخنش زردی رنگ حنا موجود است.

این واقعه در سنه 1238 هجریه قمریه اتفاق افتاده است یعنی 158 سال قبل، چون اکنون در ماه رمضان سنه 1396 هجریه میباشیم. فتحعلی شاه دستور میدهد آن سوراخ را بگیرند، و این قبه و بارگاه فعلی را بر مزار او بنا میکند.
آقا سیدمحمدباقر خوانساری در «روضات » می نویسد: بعضی از افرادی که خودشان در معیت فتحعلی شاه رفته بودند، به اصفهان آمده و برای بعضی از اساتید ما قضیه را شرح دادند. و شیخ عبدالله مامقانی در «تنقیح » می نویسد: مرحوم آقا سیدإبراهیم لواسانی که ساکن طهران بود و خودش داستان را عیاناً مشاهده نموده بود، در چهل سال پیش برای من نقل کرد که من خودم دیده ام و مامقانی میگوید: این قضیه در نزد من جای تردید نیست.
از زمان شیخ صدوق تا حال 1015 سال است و تا زمان کشف این واقعه 857 سال میگذرد. برای این قضیه جز ارتباط عالم برزخ با بدن مقبور در زمین، چه محمل دیگری می توان یافت؟

آقای دکتر در کتابش می نویسد: اینکه میگویند بدن صدوق تر و تازه است، برای آن است که ریاضت می کشید؛ افرادی هم که چربی نخورند و گوشت نخورند بدن های آنها خشک میشود، و اگر در محفظه ای قرار دهند که با هوا و رطوبت تماس نداشته باشد ممکن است که چند صباحی بدن بماند. آقا جان بیا ایمان بیاور به خدا و عالم غیب! صدوق اهل گوشت و چربی خوردن هم بود، ریاضت هم نمی کشید و چاق هم بود، قریب هزارسال است که مرده، بدن تر و تازه است، زیر زمین مرطوب هم هست. «الَذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ؛آنان که به غیب ایمان می آورند» (آیه 3 سوره بقره). عجیب مرض مهلکی است غرب زدگی بلکه غرب پرستی، این آقایان غرب زده تمام اصول عالم غیب را میخواهند با فرمول توجیه کنند و در چهارچوبه علوم تجربی زندانی نمایند؛ زهی جهالت.

 نظر دهید »

تقدیم به مبلغان واقعی

17 مرداد 1394 توسط آمنه نعامي

امام حسن عسگری علیه السلام می فرماید: روزی زنی نزد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام وارد شد و گفت : مادری دارم ضعیف و ناتوان که برای انجام مسئله ای  که برایش  پیش آمده ، مرا فرستاده تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم.

حضرت زهرا (س) پس از گوش دادن به سخنان آن زن جوابش را داد وآن زن دو مرتبه سؤال خود را تکرار کرد و حضرت دوباره جواب او را داد.

وبه طور مرتب تا ده مرتبه رسید  و حضرت بدون هیچ گونه اظهار ناراحتی وبلکه با عطوفت پاسخ او را بیان نمود…

پس از آن  ،  زن خجالت زده شده و گفت : شما را خسته و ناراحت کردم بیش از این مزاحم شما نمی شوم  وحضرت زهرافرمودند» چنانچه  فردی اجیر شده تاباری سنگین را به جایی ببرد و به ازای آن هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت می شود؟

آن زن در جواب حضرت گفت: خیر

حضرت فرمود: من برای هر سؤال که جواب دادم اجیرتو هستم و  پادش آن نزد خداوند ارزشی بیش از آن چه  که در این جهان است ، می باشد…

بپرس که از پدرم شنیدم: علما و دانشمندان  شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالی محشور می شوند که تاج کرامت برسر نهاده اند. چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا تلاش و کوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار می گیرند و هدایا و خلعت های گرانبهای بهشتی تقدیمشان میشود  وارزش  هر یک از آن خلعت ها  هزار بار بیش از آنچه در این دنیا وجو دارد وخورشید بر آن می تابد…

 نظر دهید »

خواص آیات قرآن قسمت دوم

17 مرداد 1394 توسط آمنه نعامي

بزرگان فرمودند که جهت  محتاج نشدن به هیچ چیزی بعد از هر نماز هفت بار این آیه را بخواند:

” فسیکفیکهم الله وهو السمیع العلیم “

(منبع : گنجها معنوی)

 نظر دهید »

توسل به قرآن

16 مرداد 1394 توسط آمنه نعامي

قرآن کریم خودرا تبیانا لکل شی معرفی کرده است  از همین رو قصد داریم در این وبلاگ مطالبی  از بزرگان  درمورد خواص برخی آیات  نقل کنیم که خود نیز برخی از آنها را  امتحان کردم و اثر آن را در زندگی مشاهده نمودم:

آیه جهت اینکه  به فراموشی  دچار نشوید: ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا   او اخطأنا  ربنا ولاتحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا  ربنا ولاتحملنا مالا طاقة لنا به واعف عنا واغفرلنا و ارحمنا انت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین  ( آخر سوره بقره)

 نظر دهید »

بندگان خوب از دیدگاه امام رضا علیه السلام

07 تیر 1394 توسط آمنه نعامي

از امام رضا علیه السلام پرسیده شد بندگان خوب خدا چه کسانی هستند ؟
فرمود:
کسانی که هنگامی که کار نیکی انجام می دهند شاد می شوند،
و اگر مرتکب کار بدی شوند، استغفار می کنند
و هنگامی که درباره آنان بخششی می شود سپاسگزارمیشوند،
و چون به بلیه ای گرفتار شوند شکیبایی می ورزند،
و زمانی که به خشم آورده می شوند گذشت می کنند.
علی بن شعیب گفته است: به خدمت ابی الحسن الرضا علیه السلام رسیدم.
به من فرمود: ای علی، از مردم کدام کس زندگی را نیکوتر می گذراند؟
عرض کردم: ای سرور من شما از من بدین داناترید.
فرمود:
آن کس که بهبود زندگی دیگری را جزیی از زندگی خود قرار دهد.
سپس فرمود: ای علی چه کسی زندگی را بدتر از همه می گذراند؟
عرض کردم: شما داناترید.
فرمود:
کسی که از زندگی خود بهره ای به دیگری نمی رساند.

 

 نظر دهید »

ارزش صلوات در این ماه عزیز

03 تیر 1394 توسط آمنه نعامي

پیامبراکرم صلی الله علیه واله می فرمایند: هرکس در این ماه بسیار برمن صلوات فرستد ، خداوند در روز سبک بودن اعمال ، عمل او را سنگین گرداند: اللهم صلی علی محمد وآل محمدوعجل فوجهم

 نظر دهید »

شکرانه بیعت

02 تیر 1394 توسط آمنه نعامي

امروز ششم ماه مبارک رمضان سالروز بیعت مردم با امام رضا علیه السلام است ، نمازی برای به جا آوردن شکرانه  بیعت ذکر شده است به این صورت که دو رکعت نماز است که در هر رکعت یک بار حمد و بیست وپنج بار سوره توحید خوانده می شود ، امید است که مورد عنایت امام رؤف  قرار بگیریم آمین یا رب العالمین….

 نظر دهید »

شکرانه بیعت

02 تیر 1394 توسط آمنه نعامي

امروز ششم ماه مبارک رمضان سالروز بیعت مردم با امام رضا علیه السلام است ، نمازی برای به جا آوردن شکرانه  بیعت ذکر شده است به این صورت که دو رکعت نماز است که در هر رکعت یک بار حمد و بیست وپنج بار سوره توحید خوانده می شود ، امید است که مورد عنایت امام رؤف  قرار بگیریم آمین یا رب العالمین….

 نظر دهید »

مصداق حبط اعمال

29 خرداد 1394 توسط آمنه نعامي

فضل بن عیاض که عارفی نامدار است ، شاگردی داشت که از برترین شاگردان او بود. هنگامی که دچار بیماری شد فضیل به بالین او آمد ومشغول خواندن سوره «یس» شد. شاگرد گفت :استاد، این سوره را نخوان ، فضیل ساکت شد و گفت : بگو لااله الا الله    گفت نمی گویم زیرا از توحید بیزارم 

درنهایت او درآن حال ازدنیا رفت و فضیل از مشاهده چنین حالتی بسیار پریشان و ناراحت شد .از کنار بستر شاگردش برخاست وبه به خانه خود رفت وبیرون نیامد تا اینکه در خواب دید شاگردش را به سوی آتش دوزخ وعذاب می برند.. فضیل به او گفت : تو برترین شاگرد کلاس من بودی چه شد که معرفت را از دست دادی و به چنین سرنوشتی گرفتار شدی ؟ شاگرد پاسخ داد: آلوده به سه گناه بودم :

1. سخن چینی 

2. حسادت 

3. دچار مرضی بودم و طبیب به من گفته بود باید سالی یک قدح شراب بنوشم تا بیماری ام رفع شود این سه گناه سرنوشت من را عوض کرد و دچار سوء عاقبت نمود.

 نظر دهید »

مصداق حبط اعمال

29 خرداد 1394 توسط آمنه نعامي

فضل بن عیاض که عارفی نامدار است ، شاگردی داشت که از برترین شاگردان او بود. هنگامی که دچار بیماری شد فضیل به بالین او آمد ومشغول خواندن سوره «یس» شد. شاگرد گفت :استاد، این سوره را نخوان ، فضیل ساکت شد و گفت : بگو لااله الا الله    گفت نمی گویم زیرا از توحید بیزارم 

درنهایت او درآن حال ازدنیا رفت و فضیل از مشاهده چنین حالتی بسیار پریشان و ناراحت شد .از کنار بستر شاگردش برخاست وبه به خانه خود رفت وبیرون نیامد تا اینکه در خواب دید شاگردش را به سوی آتش دوزخ وعذاب می برند.. فضیل به او گفت : تو برترین شاگرد کلاس من بودی چه شد که معرفت را از دست دادی و به چنین سرنوشتی گرفتار شدی ؟ شاگرد پاسخ داد: آلوده به سه گناه بودم :

1. سخن چینی 

2. حسادت 

3. دچار مرضی بودم و طبیب به من گفته بود باید سالی یک قدح شراب بنوشم تا بیماری ام رفع شود این سه گناه سرنوشت من را عوض کرد و دچار سوء عاقبت نمود.

 نظر دهید »

یادمان باشد

27 خرداد 1394 توسط آمنه نعامي

یادمان باشد که در این ماه شیطان ها در غول و زنجیرند  هرگناهی که سربزند از هوای نفس است و ضعف اراده ه ماست ……خدایا یاریم ساز که از پس نفسم  بربیایم و شرمنده امام زمانم نشم آمین یا رب العالمین

 نظر دهید »

یادمان باشد

27 خرداد 1394 توسط آمنه نعامي

یادمان باشد که در این ماه شیطان ها در غول و زنجیرند  هرگناهی که سربزند از هوای نفس است و ضعف اراده ه ماست ……خدایا یاریم ساز که از پس نفسم  بربیایم و شرمنده امام زمانم نشم آمین یا رب العالمین

 نظر دهید »

عطر رمضان

27 خرداد 1394 توسط آمنه نعامي

ای گرامی ای دوست زمان عاشقی آمد….

سری بردرب او ساییم و مشتاق سفر گردیم ……

در این آشفته حالی ها ….

میان سجده سبزت سحرگاهان …..

اگربرخاطرت رد شد خیال من ….

دعایم کن ….

بدان غرق گناهم من…………..

 نظر دهید »
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یاوران مهدی(عج)

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس