یاوران مهدی(عج)

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ناشکری ممنوع

22 تیر 1399 توسط آمنه نعامي

روزها میگذشتند و زندگی تکراری می شد از بس که در خانه با دخترم سرو کله میزدم خسته شدم همش بالا و پایین میپرید اعصابم رو داغون کرده بود … شبها تا نیمه های شب بیدار می ماند و هر چند دقیقه مرا برای بهانه ای بیدار میکرد … در آرزوی یک خواب عمیق بودم که تمام خستگی ام رو جبران کند، ناشکری میکردم و با دخترم بداخلاق شدم که نمیذاری استراحت کنم … خسته شدم .. اما بچه بود و نمیفهمید … تا اینکه یک شب سخت بیمار شد … از جایش نمیتوانست بلند شود همش خواب بود .. خانه سوت و کور شده بود دیگر نه تلویزیون تا نصفه شب روشن بود نه مرا بیدار میکرد اما خواب به چشمانم نمیرفت تا به خواب عمیق برم  تمام سه شب بالای سرش گریه کردم و از خدا خواستم ناشکری م رو ببخشد.. قول دادم دیگر ناشکری نکنم خداوند بزرگواری کرد و مرا بخشید خانه جان دیگری گرفت … خدایا شکرت …خدایا عزیزانم رو حفظ کن   

مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یاوران مهدی(عج)

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس